جدول جو
جدول جو

معنی کبود آب - جستجوی لغت در جدول جو

کبود آب
دره ای در منطقه ی هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ)
رودخانه رودکده. رجوع به رود و رودخانه شود:
چنین گفت با لشکر افراسیاب
که چون من گذر یابم از رود آب.
فردوسی.
به هومان بفرمود کاندر شتاب
عنان را بکش تا لب رود آب.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ده پیر که در بخش حومه شهرستان خرم آباد واقع است، 120 تن سکنه دارد که از طایفۀپیرالوند هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از بخش مرکزی شهرستان فومن است که دارای 708 تن سکنه است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 2) ، که به بدی شهرت دارد
لغت نامه دهخدا
(چَ کَ)
دهی است از بخش آبدانان شهرستان ایلام که در 18 هزارگزی جنوب خاوری آبدانان، کنار راه مالرو ایلام به آبدانان واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 664 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود خانه چشمه کبود. محصولش غلات، پشم و برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری است. دو مزرعۀ چشمه کبودبالا و چولیان هم در جزء این ده محسوب میشوند و این آبادی در دو محل نزدیک به هم به علیا و سفلی مشهور است و سکنۀ فعلی آن 167 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کبود بر
تصویر کبود بر
آنکه برو سینه وی کبود باشد (بر اثر ضربت یا آسیب) : (مرد عاشق کبود بر باشد مرغ دولت بریده پر باشد)، (حدیقه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبود ان
تصویر کبود ان
سیاه دانه
فرهنگ لغت هوشیار
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی